تفاوت تحليلي سه ادبيات تأثيرگذار بر جامعه در ضرورت پژوهش سبك زندگي اسلامي ايراني
- تحلیل راهبردی واحد خواهران
دبیر
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
- 40
ارائه مقاله به کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پشرفت / سال ۹۱ /رضیهکشتکاران و عترت کشتکاران.
توصيف و تعريف هر موضوعي از موضوعات جامعه خارج از فضاي حاكم بر آنها، تعريفي صرفاً نظري و غيرواقعي است. بر اين اساس مقاله حاضر در پژوهش از سبك زندگي تحليل سه ادبيات تخصصي (ادبيات حوزه، ادبيات توسعه، ادبيات انقلاب) و جاري در جامعه را به عنوان مدعيّان واقعي سبك زندگي مورد دقت قرار داده است.
ادبیات انقلاب که اقامه کلمه حق در برابر کلمه باطل را اساس قرار داده و «جهت تکامل» را به جریان دین و ارزشهای الهی در جامعه تعریف میکند، به دليل نداشتن ادبيات تخصصي خاصّ خود، با تكيه بر دو دستگاه فكري حوزه و دانشگاه به تحليل موضوعات اجتماعي ميپردازد. فقدان تعریف جدید از تکامل مادی از ناحيه حوزه و بالتبع پذیرفتن ساختارهای موجود تمدن مدرن در تنظیم مدل برنامه، سبب گردید که ادبیات توسعه، عرصه اداره نظام در سطح ساختارها را به دست گیرد. قبض و بسط عینی «ادبیات انقلاب» و «ادبیات توسعه»، حرکت تکاملی جامعه اسلامی را دچار چالش کرده و در عمل، تحقق عینی آرمانها را به نفع ارزشهای حاکم بر مدرنیته مصادره میکند. به همین دلیل تا زمانی که علت نابسامانیها و عدم تحقق احکام و بیتوجهی به ارزشها را «مبنايي» ندانسته و به اصلاحات «روبنايي» اكتفا نماييم، انتظار برای حل بحران ناهنجاریهای اجتماعی و ارائه سبك زندگي اسلامي ايراني، تلاشي ناموفق خواهد بود؛ زیرا شاخصه اصلی تکامل مادی در ساختارهای نظام «عرصه اقتصاد» است که لوازم خود را بر بخش فرهنگ و سیاست تحمیل میکند.
بر اين اساس، فرهنگستان علوم اسلامی در مرحله اول با تأسیس «منطق انطباق»، به عنوان ابزار تطبیق احکام کلی بر موضوعات پیچیده و تخصصی، مدعي پاسخگويي به نياز جمهوری اسلامی براي جریان احکام در جامعه با ملاحظه اقتضائات آن ميباشد و در مرحله دوم با هماهنگسازی دینی تکامل منطقها و تأسيس «فلسفه شدن اسلامی» مدعي دستيابي به ريشههاي تمدن اسلامي است.
ضمناً این مقاله بر اساس مباحث مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی و مرحوم حجت الاسلام و المسلمین صدوق و با نظارت استاد صدوق در زمان حیات ایشان تنظیم گردیده است